موقعیت یا حادثه ای که برای شما اتفاق می افتد
|
تصمیمی که شما از این حادثه یا اتففاق می گیرید.
|
انتخاب عشقی که شما از تصمیم ناخودآگاه می گیرید.
|
مادرم همیشه خشمگین ؛ غضبناک و خیلی دمدمی بود
|
از اینکه احساساتم را بیان کنم ؛ احساس امنیت نمی کنم
|
افرادی کج خلق و دمدمی ؛ کسانی که از احساساتی بودن متنفرند
|
اضافه وزن داشتم و مورد اذیت قرار می گرفتم
|
من آنگونه که هستم دوست داشتنی نبوده ام ؛ باید بیشتر تلاش کنم تا مرا دوست بدارند
|
افراد غیرقابل دسترس که فقط مرا به عنوان یک دوست می خواهند
|
پدرم هیچوقت خانه نبود و به مادرم خیانت می کرد
|
نباید به مردها اعتماد کرد
|
زن ها (( پادری)) هستند
|
کسانی که در موقع نیازم حاضر نمی شوند – کار فراوان
|
پدرم هیچوقت به من ابراز علاقه نمی کرد و هرگز نشد که از من تعریف کند
|
من دوست داشتنی نیستم و باید بیشتر تلاش کنم تا مرا دوست بدارند
|
اشخاصی بی احساس که هیچوقت باعث به خصوص بودن و یا اینکه من با دیگران فرق دارم در من نشوند
|
پدر و مادرم از هم جدا شده بودند
|
کسانی که مرا دوست دارند ؛ مرا ترک می کنند
|
کسانی که باید باید با رفتار خود آنها را امتحان کنم ؛ ولی آنها مرا ترک می کنند - بدرفتاری پدر با مادر
|
من باید دختر خوبی باشم ؛ تا صدمه ای نبینم - نمی توانم کسانی را که دوستشان دارم محافظت کنم
|
کسانی که سعی می کنم مشکلاتشان را حل کنم |